زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می اورد ( تدبیر)
معرکه بزن اگه خوشت اومد🙏
در گذشتههای دور جنگلی در یک منطقه خوش آب و هوا وجود داشت که اهالی آن را «جینگیل» مینامیدند. شرایط زندگی در این جنگل به حدی خوب بود که زاد و ولد حیوانات روز به روز بیشتر میشد بنابراین لانه، غار، آغل و طویله در جینگیل کمیاب شد. خانهها همه پر شدند و دیگر جایی برای اهالی جدید نبود. جینگیل به حدی شلوغ شده بود که شبها برای خواب برخی روی شاخهها میخوابیدند و برخی دیگر ایستاده. دیگر آرامش در این جنگل معنایی نداشت و اوضاع هرروز بحرانیتر میشد. دعوا و جدل بین اهالی زیاد شد و هرکس برای یافتن یک وجب جا با دیگری به مبارزه میپرداخت.
حیوانات به ناچار دست به دامن قانون جنگل شدند که مدتها فراموش شده بود. هرکس زورش بیشتر بود، لانه بهتری انتخاب میکرد. اگر صاحبلانه معترض میشد، فردا استخوانهای لیسزده و پَر و پشم ریختهاش را پشت لانه سابقش جارو میکردند. موشها سوراخ مارمولکها را به زور تصاحب میکردند. روباهها خودشان را در لانه موشها جا میدادند. گرگها شب به شب روباهها را بیخانمان میکردند و شیرها هم که از اول خانه مخصوص خودشان را داشتند. این وسط خرسها چون هیکل بزرگ و هوش کمی داشتند، بدون سرپناه مانده بودند.
مدتی به همین منوال گذشت تا شرایط زندگی در جنگل خیلی سخت شد. جای زندگی تنگ که بود، کلاً بسته شد. برای همین گروهی از مورچهها تصمیم گرفتند انبوهسازی کنند. دست به کار شدند و هر تنه درخت و زمین بایر و سوراخ و سنبهای که گیر میآوردند را سر و سامان میدادند و با آب دهانشان لانهای میساختند و به تحویل افرادی میدادند که محلی برای زندگی نداشتند. با توجه به پشتکار و روششان که فقط به تف مخصوص نیاز بود و بس، کارشان خوب گرفت و آنقدر خانه ساختند که از مقدار مورد نیاز بیشتر شد و روی دستشان باد کرد. این طوری شد که گروه دیگری از حیوانات آستین بالا زدند و راه افتادند برای این لانهها مشتری پیدا کنند. کار این موجودات نيز حسابی سکه شد، حتی بیشتر از کار مورچهها. دلیل موفقیتشان هم زبان خوششان بود.
جوری برای پرکردن هر خانهای در جینگیل زبان میریختند که حتی مار با آن زبان نیشدارش را از سوراخش بیرون میکشیدند و خرسهای بیسرپناه را در لانه مارها جا میدادند. اینگونه بود که ضربالمثل « زبان خوشِ لانه یابان و لانه قالب کنندگان، مار را از سوراخش بیرون میکشد و به جایش خرس را فرو میکند» ساخته و خلاصه شد.